اگر نگاهی به خودمان و اطرافیانمان بیندازیم، درمییابیم که در طول یک روز معمولی کسی نیست که خشم را در چارچوب زندگی اجتماعی تجربه نکند. ارتباط با دیگران چه در قالب دوستی، ازدواج و خانواده، چه در محیط های شغلی، یا آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه اغلب همراه با احساساتی مثل خشم و دیگر هیجانهاست. ارتباطهایی از این دست میتوانند زمینهی رشد و بالندگی ما را ایجاد کنند. اما وقتی همین روابط آمیخته با هیجانهایی مثل خشم میشوند، و از آن جایی که اغلب ما قادر به مدیریت خشم خود به شیوههای مناسب نیستیم دست به واکنشهایی مثل پرخاشگری میزنیم و روابط خود با دیگران را تخریب میکنیم. بنابراین خشمی که خود ناشی از ناکامی در اهداف ماست، تبدیل به عاملی برای احساس ناکامی بیشتر میشود.
از اینرو عمده ترین دلایلی که برای نوشتن این کتاب وجود دارد عدم شناخت کافی از هیجانی طبیعی به نام خشم و عدم برخورداری از روش های مناسب یا حتی اطلاعی از وجود روشهای سازگارانه برای کنار آمدن با این هیجان است. در نتیجه خواننده این کتاب بعد از مطالعهی آن میتواند بین احساس خشم خود و سایر احساساتش تفاوت و تمایز قائل شود و با روشهایی سازنده که به وی کمک میکنند از رفتارهای مخرب حین خشم پرهیز کند، آشنا میشود.