خلاصه این داستان :
تنها ارتباط متیو با دنیای بیرون، پنجرهی اتاقش است که از آن زندگی روزمره ی همسایه ها را تماشا میکند و هر چیزی را که میبیند با دقت در دفترچه اش یادداشت میکند. وسواس متیو باعث شده برای دوری از میکروب، بیماری و آلودگی همیشه از دستکش یکبار مصرف استفاده کند، مدام دستهایش را بشوید و اجازه ندهد کسی وارد اتاق، یا همان حریم خصوصیاش شود. همین موضوع باعث شده متیو منزوی و تنها باشد و کمکم به خاطر همین وسواس و اختلال، مدرسه را رها کند و کل زندگی اش را پشت پنجره ی اتاقش بگذراند. متیو ماهیقرمز کوچکیست که گرفتار تنگ بلوری اش شده و بیرون از آن میمیرد.