خلاصه این داستان :
از میان انواع معلم هایی که می تواند وجود داشته باشد، از تازه کارها گرفته تا حوصله سربرها و بداخلاق ها، خانم بیکسبی از آن معلم خوبهای مدرسه است. همان ها که شکنجه گاهی به نام مدرسه را قابل تحملتر میکنند و آدم ناخودآگاه می بیند که با اشتیاق دارد به حرف هایشان گوش می دهد و خسته نمی شود! توفر، استیو و برند حالا متوجه شده اند که خانم بیکسبی سرطان دارد و دیگر نمی تواند به مدرسه بیاید. بدتر از این نمی شود! اما آنها تصمیم گرفته اند تمام تلاششان را بکنند تا یک روز به یاد ماندنی در دفتر خاطرات خانم بیکسبی ثبت کنند و به او نشان دهند که او چه تأثیر عمیقی بر زندگیشان گذاشته و آنها چه قدر دوستش دارند