خلاصه داستان :
ماروین برای اولین بار و البته بدون اجازهی پدر و مادرش همراه با جیمز به مدرسه میرود. او عاشق نقاشی است و بسیار مشتاق است که معلم هنر جیمز را از نزدیک ببیند. جیمز میگوید از نظر آقای چانگ، هیچ اشتباهی در نقاشی وجود ندارد. بلکه همهی خطاها آموزنده هستند. همه چیز خوب پیش میرود تا این که وقت ناهار در سالن غذاخوری، ماروین با عطسهی یکی از دوستان جیمز به هوا پرتاپ میشود و داخل یک سطل زباله میافتد. پیش از این، پدر و مادر ماروین به او هشدار جدی داده بودند که هرگز بدون اجازهی آنها به چنین جاهای خطرناکی نرود!