خلاصه داستان :
دانش آموزان کلاس جادوی چپکی از طرف مدرسه به اردویی آموزشی به یک مرکز نگهداری اژدها رفته اند. این مرکز نگهداری، باغ بزرگی است که در هر قسمت از آن، گونه ی خاصی از اژدها زندگی میکند و هر کدام از آنها دچار نوعی بیماری یا مشکل هستند. بعضی از آنها مشکل جسمی، حرکتی دارند، بعضی از آنها خیلی کوچک و نارس متولد شده اند و برخی هم پدر و مادر ندارند.
بچه های کلاس جادوی چپکی، دوست نداشتند غیر از خودشان، دانش آموزان دیگری به آنجا بیایند، ولی برخلاف میل آنها، بچه هایی که در نگاه اول خیلی هم افاده ای به نظر میرسیدند، بلافاصله بعد از آنها وارد باغ شدند. متأسفانه نری متوجه شد آنها از مدرسه ای آمده اند که پدر نری مدیر آنجاست و بدتر اینکه خود پدرش هم آمده بود...