خلاصه داستان :
زندگیِ مایکل وِی با کشفکردن استعدادش به هم ریخته و درگیر ماجراها و اتفاقهای زیادی شده. مایکلِ چهارده ساله، شخصیت اصلی یه مجموعهی هفت جلدیه که «ریچارد پُل اوانز» نوشته و جایزههای زیادی هم بُرده.
تو دبیرستانِ مریدیان، همه فکر میکنند که مایکل وِی یه پسر چهاردهسالهی معمولیه که فقط دچار سندرم تورته.
سندرم تورت یه نوع بیماری مغزی نادریه که شخصِ مبتلا بیاختیار صداها و کارهایی انجام میده که نمیتونه کنترلشون کنه. اما خب مایکل یه نوجوون معمولی نیست، بلکه یه پسر الکتریکیه و از دستهاش انرژی الکتریسیته ساطع میشه.
مایکل فصلِ اول زندگیش رو اینجوری شروع میکنه:
«اگر شما، زمانی که دارم از مدرسه به خانه میروم، از کنارم رد بشوید، احتمالا اصلا متوجه من نمیشوید. دلیلش این است که من هم مثل شما فقط یک بچهام.
مثل شما به مدرسه میروم.
مثل شما به من زور میگویند.
اما برخلاف شما، من در آیداهو زندگی میکنم. ازم نپرسید آیداهو در کدام ایالت است، آیداهو خودش یک ایالت است (آخرین خبر!). دلیل اصلی آمدن من و مادرم به اینجا دقیقا همین است؛ این که بیشتر مردم نمیدانند آیداهو کجاست و برای همین کسی نمیتواند ما را پیدا کند؛ اما این هم بخشی از داستان من است.»
مایکل وِی فکر میکنه فقط خودش توانایی خارقالعادهای داره تا این که با «تیلور» آشنا میشه که توانایی منحصربهفردی داره.
تیلور و مایکل به کمک دوستشون «استین» یاد میگیرند که چطوری قدرتشون رو کنترل کنند و بعد از مدتی متوجه میشن که بچههای دیگهای هم با قدرتهای مشابه وجود دارند...
تو جلد اول این مجموعه یعنی «زندانی سلول ۲۵» بعد از این که مادر مایکل دزدیده میشه، باید با هوش و قدرت استثناییش و با کمک دوستانش دست به کار بشه تا با شکارچیان مبارزه کنه، مادرش رو پیدا کنه و بقیه رو هم نجات بده...
گِلن بِک که یکی از نویسندههای پرفروش نیویورک تایمزه درباره این مجموعه نوشته: «مایکل وِی فوقالعادهست. انقدر خوبه که نمیتونستم بذارمش زمین. به نظر من که در حد هری پاتر جذاب و خوندنیه!»
این کتاب به اونهایی که به داستانهای علمی تخیلی علاقه دارند پیشنهاد میشه.