خلاصه داستان :
اگر موقع خواندن کتاب رابین هود ناگهان ببینید خودِ جناب رابین هود جلوی چشمهای شما رژه میرود، چه میکنید؟
این کتاب در مورد بیلی است. بیلی قرار است تابستان را همراه مادرش در خانهی دکتر لیبریس بگذراند و مادرش هم روی تز دکتریش کار می کند. نه تلویزیونی هست و نه تبلتی! ولی ماجرایی هم هست که بیلی ترجیح می دهد تمام تابستان را در خانه بماند و تنها چیزی که می تواند او را مشغول کند همان کتاب های کتابخانه ی دکتر لیبریس است. کتاب هایی که تا باز می شوند اتفاقهای عجیبی در اطراف بیلی می افتد. رابین هود می آید و دار و دسته اش!!!.اول که بیلی فکر می کند اینها بازیگرند و گریم کرده اند اما بعد متوجه می شود او واقعاً رابین هود است و کشف علت این ماجرا شروع داستان عجیب او در جزیرهی دکتر لیبریس است..