خلاصه داستان :
راوی میگوید یک بار نزدیک بود شخصیت های داستان، کره ی زمین را به وسیله ی لشکری از توالت های سخن گو نابود کنند! حالا قرار است ماجرای این اتفاق را برایمان تعریف کنند.
توی مدرسه، مسابقه ی اختراع برگزار میشود و برنده ی مسابقه میتواند یک روز مدیر مدرسه باشد. به نظر جک و هرولد این بهترین فرصت است که برای خرابکاری هایشان مجوز داشته باشند. برای همین هم تصمیم میگیرند توی این مسابقه شرکت کنند اما مدیر مدرسه بهخاطر خرابکاری های پارسال، به آنها اجازهی شرکت در مسابقه را نمیدهد. آنها پارسال صندلی های مسابقه را چسب مالی کرده بودند و هیچکس نمیتوانست بدون صندلی ها از جایش بلند شود! حالا جورج و هرولد که نمیتوانند در مسابقه شرکت کنند، تصمیم میگیرند اختراعات بقیه ی بچه ها را خراب کنند! خرابکاری پشت خرابکاری...