خلاصه داستان :
شالاپ، شلپ، شلوپ!
هوا بسیار گرم است و زک میخواهد آبتنی کند. ولی متوجه میشود دوست صمیمیاش دریک، از رفتن توی آب میترسد و شنا کردن بلد نیست! با کمی صبر و حوصله و کمک زک، بالاخره دریک برای آب بازی توی استخر میرود. ولی شنا چی؟ یعنی دریک بالاخره موفق میشود بر ترسش غلبه کند و شنا یاد بگیرد تا با زک برای یک ماجراجویی جدید به سیارهای آبی بروند؟