خلاصه داستان :
دوست صمیمی زک، برت جونز، برای دیدندش از زمین به نبولون میآید و زک خیلی خوشحال است. ولی وقتی زک، برت را به دریک، دوست صمیمیاش روی نبولون معرفی میکند، دردسر شروع میشود! دریک وقتی میبیند زک و برت توجهی به او نمیکنند و هی لطیفههای قدیمیشان را برای هم تعریف میکنند و میخندند، احساس میکند او را کنار گذاشتهاند. اول زک متوجه ناراحتی دریک نمیشود. ولی خیلی زود میفهمد رفتارش با دریک منصفانه نبوده و چقدر خوششانس است که حالا دو تا دوست صمیمی دارد.
تا به حال به آینده فکر کردهاید؟ در تصور شما آیندهی سیارهها چه شکلی است؟ مثلاً سال 2120!
زك نلسون همراه با خانوادهاش از زمین به سیارهى نبولون اسبابکشى کرده است. اینجا همه چیز با زمین فرق دارد، از دست دادن آدمها تا سرعت دوچرخههایش که بیست برابر دوچرخههای زمینی است! یا مثلاً درخ! (یعنی دستیار روباتیِ خانگی!) که هر چیزی را زک بخواهد برایش آماده میکند! در این سیارهی پرماجرا همراه زک باشید! یک مجموعهی پر از اتفاقهای تازه، جورواجور و پیشبینینشدنی برای همهی کسانی که عاشق داستانهای علمیتخیلیاند