خلاصه داستان :
خُب، امروز حال گاستون چطور است؟
بعضی وقتها اوضاع خوب است و در آسمان دل گاستون هیچ ابری نیست. او توی خانه و مدرسه خودش را سرگرم میکند و آرام است. ولی بعضی روزها هیچچیز آنطور که گاستون دلش میخواهد پیش نمیرود و گاستون عصبانی میشود. مثلاً وقتی میخواهد برود بیرون و بازی کند و یکدفعه بارش باران شروع میشود، یا وقتی باید پیاده به مدرسه برود و دلش نمیخواهد راه برود. وقتی اوضاع خوب باشد، یال گاستون مثل رنگینکمان، رنگارنگ میشود. وقتی اوضاع خوب نباشد و مثلاً غمگین یا ناراحت باشد، یال قشنگش دیگر رنگین کمانی نیست و تغییر رنگ میدهد. امروز هم انگار از همان روزهاست.موافقی به جای اینکه منتظر بمانیم تا ابر عصبانیت به آرامی دور شود، آن را با تمرینهای تنفسی دور کنیم؟