خلاصه داستان :
گاوِ داستان ما همینطور که داشت توی مزرعه قدم میزد، دید آقای کشاورز مزرعه، ماشینش را همانجا پارک کرده و روی آن نوشته فروشی! گاو هیجانزده سوار ماشین شد و از تپهها پایین رفت. ماااااا...
یکدفعه سرعت گرفت و سرعت گرفت تا اینکه کنترل ماشین را از دست داد و ناگهان بوووووم...
ماااا، کتابی بسیار خلاقانه و ایدهپردازانه است. در این کتاب نوشتهی خاصی وجود ندارد و بار محتوایی کتاب بر دوش تصاویر گذاشته شده. البته گاو داستان دیالوگ دارد ولی به غیر از ماااا (در اندازهها و تعداد مختلف) چیز دیگری نمیگوید، اما همین دیالوگ یک کلمهای، ترس و احساس و تقاضای گاو را به خوبی نشان میدهد.