خلاصه داستان :
بروس دوست داشت تنهایی زندگی کند، یک چیز دیگر هم دوست داشت: خوردن تخممرغ! یک روز، تخمغازهایی که گذاشته بود بپزد تبدیل میشوند به جوجه غازهای واقعی! بروس کلاً اشتهایش کور شد! بدتر از آن اینکه این جوجهغازها فکر میکردند بروس مادرشان است! بروس سعی میکند غازها را به جنوب بفرستد، اما انگار نمیتواند از دستشان خلاص شود! این خرس عصبانی باید با این جوجهغازها چکار کند؟!!
بروسِ بیچاره دلش فقط کمی آرامش و آسایش میخواهد... اما مگر ماجراهایش با غازها و سه تا موش تمامی دارد؟! بله... درست است، بروس یکخرده... فقط یکخرده عصبانی است! اما واقعاً دل آدم برایش کباب میشود! مجموعهی «بروس خرس عصبانی» پر است از نقاشیهای فوقالعاده و حرفهای بامزه! و در ضمن در لیست پرفروشترین کتابها هم بوده!