خلاصه داستان :
سلام! من شِنگم، سمور آبی!
این هم کتابی است دربارهی من و بهترین دوستانم، یعنی شِنگبان و تدی.
همهاش برمیگردد به اتفاقهای بامزه و دردسر ساز( و بفهمی نفهمی ترسناک)
یک روز پر ماجرا، وقتی شِنگبان سرِ کار بود.
امیدوارم از داستان خوشتان بیاید!
(اگر هم نیامد، احتمالا تقصیر تدی است)