نو ، آکبند
خلاصه داستان :
خیلی مشتاقم سفر تفریحی مدرسه را بروم (اگر بتوانم برگهاش را پیدا کنم) دلیا هم دلش میخواهد من بروم. هنوز اینجایی که؟ کلی کار باحال هست که میتوانم بکنم. مثلا: قایق ساختن. نصفه شبها جشن گرفتن. نگاه کردن به کارهای بعضی موجودات خیلی عجیب و غریب.