نو ، آکبند
خلاصه داستان :
توجه!
این کتاب پر از تفریح و سرگرمی است،
اصلا برای کسانی که اندازه سیب زمینی پخته هم ذوق ندارند و عاشق خندیدن و روده بر شدن نیستند، مناسب نیست.
تابستان است... و چه تابستانی! گرما سوزان است و در تلویزیون هم اعلام شده که خطر گردباد فایتون جدی است. چیکو و خانواده اش تصمیم گرفته اند از شر گرما چند روزی به کلبه ای در کوهستان پناه ببرند. اما چیکو میخواهد پیش از رفتن به کوهستان دوباره بختش را امتحان کند و با کمک پسر دایی اش را مبالد و وسیله ای بسازد تا گردباد را تحت اختیار خودش را در بیاورد و هوا را کمی خنک تر کند.