نو ، آکبند
خلاصه داستان :
چه حالی پیدا میکنی اگر توی یکی از نامههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟ نمیدانم امروز به تاریخ خودمان چندم است، اما به تاریخ پیکاسو میشود سیصد و بیست و پنج روز بعد از شروع جنگهای داخلی اسپانیا، روزها را با چوب خط توی دفترچهای یادداشت کرده است. آیا اصلا همچین چیزی امکان دارد؟ اینکه دایی آدم با نقاش معروقی مثل پیکاسو، همسنگر بوده باشد. اما «دایی سامان» در پی یادداشتهایش نوشته که چطور همراه پیکاسو در جنگ شرکت کرده! «مانی» و باقی بچههای فامیل باز هم رفتهاند سراغ روزنامههای قدیمی و یادداشتهای روزانه دایی سامان. در ادامهی خاطرات دایی اینطور میخوانند: دایی سامان همراه «پیکاسو» ، «همینگوی» و چد نفر دیگر به سفری ماجراجویانه میروند و میزنند به دل حادثه و جنگ. تا اینک یک اتفاق ناگوار حال همه را میگیرد. ولی پیکاسو میتواند از دل هر ماجرایی یک شاهکار خلق کند.