مرجع :
نو ، آکبند
این کالا را به دوستان خود معرفی کنید.
توییت اشتراک گذاری گوگل+
حداقل تعداد سفارش خرید برای این محصول 1
افزودن به سبد خرید
اخطار: آخرین موجودی فعلی!
+ جزییات بیشتر
روزی از روزها، ویز و سَرمگس و مامان و بابا رفتند سفر، یک جای خیلی دور. نزدیکیهای شام، جلوی هتلی نگه داشتند. ویز گفت: «هورااا! من عاشق هتلم.»