کت و برادرش «چیکن»، رابطهی صمیمیای باهم دارند. کت حواسش به برادر کوچکترش هست و جزو معدود کسانی است که میتواند او را خوشحال کند.
برایش داستانهای مورد علاقهاش را میخواند و میداند که چیکن چه چیزی احتیاج دارد. پدر آنها از دنیا رفته است و مادرشان مجبور است بسیار سختتر از قبل کار کند.
یکی از تابستانها به مسافرتی میروند و این سفر، طبق نقشه پیش نمیرود. کت و چیکن باید سه هفته را در خانهی پدربزرگ و مادربزرگشان، که حتی از وجود آنها مطلع نبودند سپری کنند. آنها نمیدانند که این سه هفته چه ماجراهای تازهای برایشان قرار است رخ دهد!