قبول دارید یکی از قشنگترین لحظههای زندگی وقتیه که انتظار به سر میآد؟ مخصوصا وقتی این دلتنگی و انتظار برای منتشرشدن کتاب مورد علاقهت باشه.
بالاخره آخرین جلد مجموعهی دوتا خفن با عنوان «آخرین خندهی دوتا خفن» منتشر شد. خودتون هم میدونید که این مجموعه یکی از باحالترین، خندهدارترین و خفنترین مجموعههاییه که نه فقط نوجوونها، بلکه حتی بزرگترها هم از خوندنش کیف میکنند و با خرابکاریها و شیطنتهاشون از ته دل میخندند!
تو آخرین جلد این مجموعه مدرسه تعطیل شده و مایلز و نایلز رفتهاند تو مخفیگاهِ جنگلی که پر از کتاب و سرگرمی و بازیه. یه حقهای میبندن و پرچم گروهان پاپا رو کِش میرن که فرماندهش جاش بارکینه. جاش قلدر قسم میخوره پرچمش رو پس بگیره. اینجوریه که یه دعوا به پا میشه. دعوا که چه عرض کنیم، یه نبرد! ولی از اونجا که فقط حقهبازها میدونن نبرد رو کجا باید تموم کرد، این جاشه که خودش رو خراب میکنه. دیگه باید خودتون جلد چهار رو بخونید تا بدونید «حقهبازی مال پرزورها نیست!» و «ظرافت هنر خیلی واسه انگشتهای زمخت این نکبت زیاده!» یعنی چی.